بعد از اون قضیه‌ی جزوه تا حدی باهاش سرسنگین شدم. قبلش باهاش راحت بودم، بعدش در این حد شد که فقط هر وقت با هم چشم‌توچشم می‌شدیم سلام می‌کردم یا جواب سلام‌شو می‌دادم، ولی این‌طورم نبود که راهمو کج کنم برم. به هر حال نزدیک دو ماهه که جز سلام حرفی با هم نزدیم.

حالا دیروز، داشتم می‌رفتم سمت در سالن مطالعه و ایشون هم جلوتر از من داشت می‌رفت. دیدم درو برام باز نگه داشته، کاری که هر کسی ببینه یکی پشت سرش داره میاد انجام میده، ولی با این تفاوت که وایساده نگاه می‌کنه. آروم سلام کردم، ولی باز همون‌جا ایستاده بود تا رسیدم بهش و دوباره سلام کردم. جلوی راهو گرفته بود و نمی‌تونستم برم داخل.

گفت چرا اخم می‌کنی؟ گفتم اخم نکردم :| گفت چرا، کلا اخم می‌کنی (یه همچین جمله‌ای، دقیق یادم نمونده). گفتم کلا خسته‌م! اجازه می‌دین؟ که دستشو از دستگیره برداشت و راهو باز کرد.

اولا اینکه؛ نمی‌خواد بی‌خیال بشه؟

دوما اینکه؛ یعنی من قیافه‌ی جدیم حالت اخم داره؟ :| عجبا :/

سوما اینکه؛ نیاین بگین عادیه :)) طرف دوستم نیست که.

چهارما اینکه؛ می‌دونم اون پستی که لینک دادم رمزیه! :)

پنجما اینکه؛ چند تا پست بامحتوا (به نسبت!) در نظر داشتم بذارم، ولی نمی‌ذارن که :))


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

{ادبیات فارسی هفتم} لوله پلي اتيلن , قيمت لوله پلي اتيلن گنگ خواب دیده کفپوش سه بعدی جهان گستر كافي نت شتاب وبلاگ آموزشی شخصی ... Sabrena