۱) صبح یه مسیری رو که همیشه با اتوبوس میرم، پیاده رفتم. عجب هوای خوبیه این روزا! گفته بودم نمیذارم حالم تو اردیبهشت بد باشه :)
+ نزدیک نیم ساعت راه رفتم همهش شد ۳۲۰۰ قدم! :/ Seriously؟!
۲) دیروز رفتم مجلس ختم پدر دوستم. اولین باری بود که تنهایی ختم کسی میرفتم و این یه مقدار ترسناک بود، انگار اینم داره میگه دیگه بزرگ شدی!
چند تا دیگه از دوستا هم بودن. هم به خاطر جو مجلس و هم شاید به خاطر فاصلهای که این چند وقت به خاطر مشغلههای همهمون بینمون افتاده، خیلی تمایلی نداشتم با تکتکشون بشینم سر صحبتو باز کنم. (از این لحاظ که آدم دلش نمیخواد همیشه اون باشه که اول سر صحبتو باز میکنه و این چیزا!)
+ یه مسئلهای هم ذهنمو از دیروز دوباره مشغول کرده ولی نمیدونم چطور بنویسمش که زیاد قضاوت نشم! پس بگذریم فعلا.
۳) میگم بیاین تا بازار داغه ما هم کپشن و پستهامون رو جمع کنیم، کتاب چاپ کنیم دور همی! :)
+ البته من از مطالب کتاب مذکور یه عکس فقط دیدم و فکر میکنم درست نباشه تا وقتی به کل کتاب یه نگاه ننداختم، قضاوتش کنم. ولی سلبریتی اینستا بودن چه میکنه واقعا!
درباره این سایت