خب جهت اینکه خیلی از گوش و حلق داغون، پروژهای که دیر فرستادم، دوستان عزیزم، کراشهام، آنتیکراشهام و **نالههای روزانهی دیگه نگم، بیاید یه ذره از کتاب صحبت کنیم.
اولا اینکه:
مدتی طولانی دربارهی زندگی پرماجرا و برجستهاش برایم حرف زد. در دوران جنگ یکی از چند زنی بود که بیخبر از همهجا در مسابقهی جدول کلمات متقاطع شرکت کرده بودند و وقتی برنده شده بودند کاشف عمل آمده بود که جایزهشان شرکت در جنگ است. آنها را در روستایی کوچک مستقر کرده بودند تا به آلن تورینگ و گروه ریاضیدانهای زیرنظرش کمک کنند رمزهای ماشین انیگمای نازیها را بیابند. همانجا با آقای ئیگلتون آشنا شده بود. حکایتهای فراوانی دربارهی جنگ و همینطور دربارهی ماجرای مشهور مسمومیت و مرگ آلن تورینگ تعریف کرد.
قضیه چیه؟ چرا همهش داره تو کتابا به آلن تورینگ اشاره میشه؟! (دفعهی قبل) یه بار دیگه اسمشو ببینم هشتگ میزنم براش! :دی
ضمن این که کتابش خوبه. هم جنایی و معماییه هم یه جاهایی دربارهی یه سری مفاهیم عمیق پشت ریاضیات حرف میزنه و چیزایی که ریاضیدانای تو کتاب باهاش درگیرن. تموم نشده هنوز، چون این چند روز خونه نمیبردمش و فقط تو دانشگاه یه وقتا میخوندمش.
دوما اینکه: تو کتابخانه همگانی اپ طاقچه یه دوماهی عضویت رایگان بردم (!) و الان دارم یه مجموعهی داستان کوتاه از نویسندههای آلمانی میخونم به اسم گرگها بازمیگردند. (توی گودریدز نبود و خودم اضافهش کردم! اولین باری بود کتاب اضافه میکردم، اگه مشکلی داشت بگین.) قبل از اینم یه مجموعه داستان کوتاه از هاروکی موراکامی خوندم. کلا داستان کوتاه خوبه، ولی به نظرتون داستان کوتاه که میخونیم بعدش چی باید بشه؟ به نظرم تاثیرش از مثلا یه رمان کمتره. چی کار باید بکنیم؟ اصلا کاری باید بکنیم؟
پ.ن. روز جوان مبارک همهی جوونا باشه :)
درباره این سایت